مناسبات امام هادی (ع) با ایرانیان در مدینه و سامرا
1. در مدینه
منابع به طور مشخص از فعالیتهای آن حضرت و مناسبات وی با شیعیان از جمله ایرانیان اخباری ارائه نکردهاند، اما قرائن نشان میدهد گروه زیادی از شهرهای شیعهنشینِ عراق، ایران و مصر برای استفاده از محضر آن حضرت به سوی مدینه میشتافتند. نیز زائران شیعی حرم نبوی و حجاج بیتالله الحرام در ضمن سفر با امام ارتباط داشتند. آن حضرت نیز به رهبری و هدایت دستگاه وکالت که در این زمان گسترده و نظاممندی بیشتری یافته بود، میپرداخت و با شیعیان اقصی نقاط اسلامی، به ویژه ایرانیان از این طریق ارتباط داشت؛ البته زمان این امام و فرزندش امام حسن (علیهالسلام)، دوران کاهش ارتباط مستقیم با شیعیان است. امام هادی (علیهالسلام) از موالیان خود به جز معدودی از خواص، دوری میگزید. با این حال عظمت و شأن و مقام علمی و معنوی آن حضرت و داشتن شیعیان در اقصی نقاط جهان اسلام، از جمله ایران موجب شد تا آنان برای حل مسائل و مشکلات علمی خود به آن حضرت از راههای مختلف دسترسی پیدا کنند. وجود سازمان وکالت این ارتباطات را آسان میکرد.2. مناسبات امام با ایرانیان در سامرا
برخی منابع علت سفر امام به سامرا را سعایت بریحه عباسی و عبدالله بن محمد هاشمی امام جماعت و سرپرست امور نظامی مدینه از امام هادی (علیهالسلام) مبنی بر گرد آمدن توده مردم در اطراف آن حضرت و رسیدن هدایا و اموالی سنگین از نقاط مختلف جهان اسلام به امام (1) که به دیده وی میتوانست زمینه مناسبی برای خرید سلاح و قیام بر ضد حکومت بنیعباس به شمار رود؛ از این رو خلیفه امام را به سامرا احضار کرد. گویا آن حضرت در سال 233 هجری به سامرا فراخوانده شده است. (2)در گزارش دیگری آمده است، عوامل متوکل رابط بین فعالیتهای پنهان کارگزاران امامیه در بغداد، مدائن، کوفه و امام هادی (علیهالسلام) را کشف کردند؛ بنابراین متوکل سیاست مأمون را پیش گرفت و امام را به سامرا فراخواند.
هنگامی که امام وارد سامرا شد، اسحاق بن ابراهیم طاهری والی بغداد که ایرانی تبار بود، به استقبال آن حضرت آمد. گویند یحیی بن هرثمه خطاب به اسحاق گفت: این مرد (امام هادی) زاده رسول خداست و متوکل را هم تو خوب میشناسی. اگر وی را بر ضد علی بن محمد بشورانی او را به قتل خواهد رساند. آنگاه رسول خدا در روز قیامت، خصم تو خواهد بود و والی بغداد به نصیحت یحیی احترام گذاشت. (3)
با استقرار امام در سامرا، متوکل کنترل و نظارت شدیدی بر امام و رابطه وی با شیعیانش داشت و سعی او این بود که از شکوه و عظمت امام در نظر مردم بکاهد. و به گفته طبرسی، متوکل سخت در تلاش بود تا شخصیت امام را نزد مردم پایین بیاورد. (4) علت شهادت امام هادی (علیهالسلام) نیز این بود که متوکل در کارهای خود توفیق نیافت؛ از این رو تصمیم به قتل آن حضرت گرفت؛ (5) اما پیش از عملی ساختن نقشهاش، ترکان او را به قتل رساندند. با قتل متوکل، مدت کوتاهی فرزندش منتصر با شیعه رفتار شایستهای کرد؛ اما با روی کار آمدن مستعین دوباره آزار و اذیت امامیه آغاز شد.
مناسبات امام هادی با ایرانیان آن هم در پایتخت جدید عباسیان، بسیار مشکل و پیچیده بود؛ زیرا امام به شدت تحت مراقبت بود و آن حضرت به سختی میتوانست با یارانش ارتباط برقرار سازد. شیعیان نیز در سامرا و بغداد تحت مراقبت کامل قرار داشتند و در نهایت استتار و تقیه رفت و آمد میکردند. (6)
قم در عصر امام هادی (علیهالسلام) مهمترین مرکز تجمع شیعیان ایران بود و روابط مستحکمی میان شیعیان این شهر و ائمه اطهار (علیهمالسلام) وجود داشت. در گزارش آمده است محمد بن داود قمی و محمد طلحی از قم و سرزمینهای تابع آن، اموال و اخباری درباره وضعیت آن سامان به امام میرسانیدند، (7) چنانکه یکی از اتهامات آن حضرت این بود که اموالی از طرف مردم قم برای او فرستاده میشود. (8) همچنین در عصر امام هادی (علیهالسلام) مردم قم و آوه برای زیارت مرقد مطهر امام رضا (علیهالسلام) به مشهدالرضا (علیهالسلام) مسافرت میکردند. امام هادی (علیهالسلام) اقدام آنان را مورد ستایش قرار میداد و آنان را در قبال این عمل، «مغفور لهم» وصف میکرد. (9)
در نقل محمد بن داوود قمی و محمد طلحی آمده است: اموالی از قم شامل خمس، نذور، هدایا و جواهرات برای امام حمل میشد. در راه پیک امام رسید و به ما خبر داد که بازگردیم؛ زیرا موقعیت برای تحویل این اموال مناسب نیست. ما بازگشتیم و آنچه نزد ما بود همچنان نگه داشتیم تا آنکه پس از مدتی امام دستور داد اموال را بر شترانی که فرستاده بود، بار کنیم و آنها را بدون ساربان به سوی او روانه کنیم. ما اموال را به همین کیفیت حمل کردیم و فرستادیم بعد از مدتی که به حضور امام رسیدیم، فرمود: به اموالی که فرستادید بنگرید. دیدیم در منزل امام آن اموال به همان حال بود. (10)
احمد بن اسحاق رازی که وکیل امام در امور اوقاف قم بوده است، (11) نقل کرده است که خدمت امام هادی رسیدم. عرض کردم من به طور مکرر نزد شما حضور پیدا میکنم؛ ولی همیشه دسترسی به شما مقدور نیست. در این صورت قول چه کسی را قبول و اطاعت کنم؟ امام فرمود: «هذا ابوعمرو الثقه الامین...»: ابوعمرو (عثمان بن سعید) فردی مورد اعتماد و امانتدار است. آنچه به شما بگوید از جانب من میگوید و آنچه به شما برساند از طرف من رسانده است. (12) از این گزارش بر میآید که امام سعی داشته تا با ارجاع شیعیان به وکلای خود، ارتباط مستقیم را کم کند و از کانال وکلا مشکلات پیروان خود را حل کند.
صالح معروف به ابومقاتل دیلمی، یکی دیگر از اصحاب امام هادی (علیهالسلام) بود که کتابی روایی و کلامی درباره مسئله امامت تألیف کرد. (13)
از ابوعلی بن راشد محمد بن عیسی نقل شده است که گفت: حضرت ابوالحسن عسکری برای دوستان و ارادتمندان خویش در بغداد و مدائن و سواد و اطراف آن نوشت: «من ابوعلی بن راشد را به جای علی بن حسن بن عبدربه و سایر وکلای خودم معین نمودم. پیروی از او اطاعت از من است و مخالفت با او مخالفت با من این نامه را به خط خود نوشته ام». (14)
عمران بن اسماعیل قمی، صالح بن محمد همدانی، سلیمان بن جعفر مروزی، بشر بن بشار نیشابوری، اسماعیل بن اسحاق نیشابوری، ابومحمد الرازی، حسین بن سعید اهوازی، علی بن ابراهیم طالقانی، حمدان بن اسحاق خراسانی، جعفر بن ابراهیم همدانی، محمد بن جعفر همدانی، علی بن جعفر همدانی، سلیمان بن حفص مروزی، حسین بن محمد رازی، ابراهیم بن محمد همدانی و علی بن محمد قاسانی از دیگر یاران و اصحاب ایرانی امام هادی بودند.
طبق خبری، مردم اهواز طی نامهای از آن حضرت درباره جبر و تفویض پرسیدند و امام به طور مبسوط پاسخ را مرقوم فرمودند و با بیان روشن و استدلال قاطع، نظریه درست را که نه جبر است و نه تفویض اثبات کردند. (15)
فتح بن یزید جرجانی امام هادی (علیهالسلام) را در مسیر مکه به عراق ملاقات کرده است. نیز وی با امام مکاتبه داشته است. (16) فتح ضمن روایت مفصلی از امام هادی (علیهالسلام) اعتراف میکند که تا پیش از ملاقات با آن حضرت بر این باور بوده است که امام نیازی به خوردن و آشامیدن ندارد، زیرا با مقام امامت سازگاری ندارد و امام خطاب به وی فرمود: «ای فتح بن یزید! حتی پیامبران که اسوه ما هستند میخورند و میآشامند و در بازارها راه میروند و هر جسمی این چنین است، جز خدا که جسم را جسمیت بخشیده است». (17)
پینوشتها
1. علی بن حسین مسعودی؛ اثبات الوصیه؛ ص 233. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 50، ص 209. عزیزالله عطاردی؛ مسند الامام الهادی؛ ص 45.
2. همان، ص 320. علی بن عیسی اربلی؛ کشف الغمه؛ ج 3، ص 173. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی؛ ج 2، ص 513.
3. ر.ک: تاریخ الغیبه؛ ج 1، ص 338.
4. فضل بن حسن طبرسی؛ اعلام الوری؛ ص 438.
5. علی بن عیسی اربلی؛ کشف الغمه؛ ج 2، ص 394.
6. محمد بن محمد مفید؛ الارشاد؛ ج 2، ص 286.
7. حافظ رجب برسی؛ مشارق انوار الیقین؛ ص 100. عزیزالله عطاردی؛ مسند الامام الهادی (علیهالسلام)؛ ص 45.
8. محمد بن حسن طوسی؛ الامالی؛ ج 1، ص 282. ابن شهرآشوب؛ مناقب آل ابیطالب؛ ج 2، ص 451. عزیزالله عطاردی؛ مسند الامام الهادی (علیهالسلام)؛ ص 37.
9. محمد بن علی بن بابویه صدوق؛ عیون اخبار الرضا؛ ج 2، ص 260.
10. محمدباقر مجلسی؛ بحارالأنوار؛ ج 50، ص 185. مشارق الانوار؛ ص 100. عزیزالله عطاردی؛ مسند الامام الهادی (علیهالسلام)؛ ص 45.
11. عزیزالله عطاردی؛ مسند الامام الهادی (علیهالسلام)؛ ص 320.
12. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 51، ص 344.
13. همان، ص 317.
14. همان، ج 50، ص 223.
15. حسن بن شعبه حرانی؛ تحف العقول؛ ص 356-338.
16. علی بن حسین مسعودی؛ اثبات الوصیه؛ ص 439. محمدباقر مجلسی؛ بحارالانوار؛ ج 4، ص 290.
17. علی بن عیسی اربلی؛ کشف الغمه؛ ج 2، ص 338. محمد بن سعد؛ الطبقات الشیعه؛ ج 1، ص 29.
سامانی، سیدمحمود؛ (1393)، مناسبات اهل بیت (علیهمالسلام)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}